از کجا بگم
روزها لحظه به لحظه اش یک اتفاق جدیده منتظره فرصتم که بنویسم اما فرصت هام خیلی خیلی کم هستند همش در حال بازی وسرویس دهی هستم خیلی باتو بهم خوش می گذره اما بعضی روزها دلم می خواست چندلحظه ماله خودم باشم . که خوب مقدور نیست از وقتی بیدار میشی بلبل زبونی میکنی تا خوده شب اینقدری که من که اصلا سردردی نبودم بعضی شبها سرم درحال ترکیدنه جدیدا یک چیزی که بلدنیستی میگی نمی دویم قبل ترهامی گفتی تو بگویا هیچی نمی گفتی عاشقه لیمو شیرینی یا به قوله خودت شیمو شییین .... نارنگی هم خیلی دوست داری البته به شوقه پوست کندن ...  ...
نویسنده :
الهام
8:42